Now I'm finally home, where I belong
Flying into the flame of hell every night
Just before the sunrise
To burn to ashes
Just to form again for a new night of suffering
to remain what I was, Evil, again and again
بالاخره من دوباره در خانه هستم، جایی که به آن تعلق دارم.
هرشب به سوی شعله های آتش پر میکشم
درست پیش از سپیده ی صبح
تا بسوزم و خاکستر شوم
تا برای رنج دوباره شبانگاهی بازهم شکلی به خود بگیرم
تا باز هم آنچه که بودم باقی بمانم، شیطان، بارها و بارها
نصف شب بهم گفتن اینو ترجمه کن. ترجمه کردم و براشون فرستادم. یکی گفت " من که هیچی نفهمیدم" .
یکی دیگه هم گفت " الله اکبر! من ترسیدم ! به معنای واقعی ترسیدم "
ولی من فقط حس کردم دردناکه ...