به استادی که پارسال براش یک کتاب نوشته بودم پیام دادم که ببینم چه کار کرده و کتاب چاپ شده یا نه.

در کمال وقاحت و پررویی جواب میده: نه. "تو" پیگیری نکردی. باید پیگیری میکردی. حالا "پیشنهادت" چیه؟ چه روزایی "میایی" دانشگاه؟

و من هاج و واج با صفحه گوشی خیره میشم. از کلمات و اصطلاحات مودبانه استفاده میکنم که بهش نشون بدم ارتباط ما هنوز روی دوم شخص جمع و استاد-دانشجوییه و قرار نیست پسرخاله بشه.

من 7 ماه از زندگیمو گذاشتم که برای آقا کتاب بنویسم. کتابی که قراره اسم خودش اول از همه بیاد و اسم من بعد از اون. آقا حتی به خودش زحمت نداده فایل رو باز کنه و بخونه ببینه چی نوشته شده! حالا قبل از اینکه کار رو تموم کنم، هی پیام میداد چی کار کردی، چی شد، کی تموم میشه. اما کار که تموم شد، چون من کتابی که نوشتم رو دو دستی تقدیمش کردم و بعد پیگیری نکردم، (چون توافقمون هم این نبود)، تقصیر منه که کار جلو نرفته.

بهش میگم من تا اوایل آذر درگیر دفاع و ادیت پایان نامه و یکی دوتا چیز دیگه هستم و نمیرسم کاری بکنم. تا اون موقع شما اگر لطف کنین متن رو بخونین تا بعد از این زمان با هم در مورد صحبت کنیم عالی میشه. 

منت سرم میذاره و قبول میکنه. من میتونستم اون زمانی رو که برای این کتاب گذاشتم، روی پایان نامه ام بذارم که در این صورت، اول امسال فارغ التحصیل میشدم، نه آذر! 

#میشه-خفه‌اش-کنم؟