هری توی کشف مرحله دوم مسابقه سه جادوگر عین چی توی گل گیر کرده بود. نمی‌دونست چه غلطی بکنه و کورکورانه تلاش می‌کرد تا ببینه جریان این تخم طلایی اژدها چیه و بعدشم تا لحظه آخر دنبال این بود که چطوری میتونه زیر آب نفس بکشه. 

و من دقیقا الان توی همون وضعیتم، که دست و پا میزنم، دور خودم میچرخم و استرس کم کم بندبند وجودم رو به تسخیر خودش در میاره.

هرچه قدر بیشتر میگردم، کوفتم پیدا نمیکنم، زمان ددلاین از رگ گردن به من نزدیک تره و نمیدونم چه غلطی بکنم.

استاد درس دانش و فناوری مون گفت که امتحان مون همه اش شش نمره است. سه نمره سوال تستی داد، سه نمره سوال تحقیقی. برای سوال تحقیقی سه روز زمان داده که یه کیس پیدا کنیم و حلاجی اش کنیم و جواب رو براش بفرستیم. و من کل اینترنت رو گشتم، اما کوفتم پیدا نمیشه. یعنی یه موضوعی انتخاب کرده که قشنگ بچزونتمون. 

من دقیقا الان به یه سدریک دیگوری نیاز دارم که بیاد و راهنمایی ام کنه و بهم بگه برای پیدا کردن جوابم کجا رو باید بگردم و تخم طلام رو کجا باید باز کنم .

دابی هم خوبه. به دابی هم راضی ام به مولا!