داشتم فیلم میدیدم که یهویی یه جایی از فیلم، یه گروه برای خودشون iced tea سفارش دادن. یه مایع خوشرنگ با قطعه های یکدست و هم اندازه مربعی شکل یخ که هی این طرف و اونطرف میرفتن و دولوپ دولوپ به دیواره لیوان میخوردن. قیافه اش اینقدر خنک و هوس انگیز بود که همونجا پاز زدم و گفتم برم ببینم طرز تهیه اش چطوریه که این دل لامصب، چشمش دنبال iced tea مردم نمونه.

یه سرچ زدم. دیدم نوشته بود چای کیسه ای رو بعد از درست شدنش، میذاری توی یخچال و بهش یخ هم اضافه میکنی. نهایتش هم اگر خواستی، با شکر یا سیروپ یا یه همچین چیزی شیرینش میکنی.

دیدم ای دل غافل! این iced tea که همون چایی شیرینِ یخ زده خودمونه. همونی که اگه زیادی جلوی کولر بمونه و یخ کنه، از دهن می افته :|

فقط بستگی داره چطوری و با چه فرهنگی بهش نگاه کنی. اگه مدل خارجکی باشه، یه پولی میدی برات درستش کنن، یه لیوان گنده رو که با یک برند معروف مزین شده و یک سرپوش و نی هم داره، دستت میگیری و هرچند وقت یه بار دو قلپ ازش میخوری و به به و چه چه راه میندازی. تازه کلاس هم داره.

اگه ایرانی نگاه کنی، میری چایی یخ کرده رو که از دهن افتاده توی سینک خالی میکنی و یه چایی تازه دم لب سوزِ لب دوز برای خودت می‌ریزی که حالت رو جا بیاره! 

نتیجه گیری:

پس چی شد؟ این قضیه کلا به دوتا چیز ربط داره:

الف.  میزان یخ بودن چایی ( سرد شده با کولر میره توی سینک، سرد شده با یخ و یخچال میره توی معده )

ب. طرز نگاه آدم ها و فرهنگشون

در نهایت، فرهنگ باعث میشه منی که کلا اهل چایی نیستم هم با فکر کردن به عبارت "چایی شیرین یخ زده"، به دلِ چشم چرونم (که چشمش همه اش دنبال خوراکی های ملت توی فیلم هاست، نهیب بزنم که عزیزم، درویش کن!