از دخترخاله ام خونه اش رو برای یک روز قرض گرفتم که دوستم رو که 12 اردیبهشت داره میره کانادا برای ادامه تحصیل (شما بخونین برای همیشه) ببینم و خداحافظی کنم. 

ملکه مادر از موقعی که فهمید، شروع کرد آداب مهمون داری بهم یاد دادن: میوه هم ببر. اما چون سنگین میشه و نمیتونی زیاد ببری، دوتا پیشدستی بذار و میوه ها رو توش بچین که کم بودنش به چشم نیاد.

چایی هم براش دم کنی ها! نگی چون خودت نمیخوری، لابد بقیه هم نمیخورن. البته چایی که تو دم میکنی و میذاری جلوش حتما باید شکل آب زیپو باشه، بی رنگ و بیمزه! حواست باشه درست دم کنی‌ها! 

از این نخودچی کیشمیش ها هم ببر. بهتر از چیپس و پفکه. الان این در حکم طلا و کیمیاست براش، چونکه اونجا (کانادا) از این چیزا پیدا نمیشه که، اما تا دلت بخواد چیپس و پفک هست (من: هنوز نرفته که! ملکه مادر: هرچی!) 

غذا رو چی کار میکنی؟ (یه چیزی از بیرون میگیریم) نه! زشته! کاش ماشین داشتم، یه خورش درست میکردم براتون می‌آوردم. (نمیخواد، سالاد ماکارونی درست میکنم، میریزم توی ظرف و با خودم میبرم) کم نباشه یه وقت. کاش دوتا غذا میبردی. میخوای یه غذا هم از بیرون بگیری؟ 

بهش میگم: بابا مادر من! اینقدر استرس نداشته باش.اینقدر هم سخت نگیر. ساده باشه چی میشه مگه؟ من مطمئنم اون هم سخت نمیگیره. 

و اینکه الان یکساعته منتظرش نشستم و هنوز نیومده, هرچند وقت یکبار پیام عذرخواهی میفرسته و احتمالا تا یکساعت دیگه هم نمیاد، حرفم رو ثابت میکنه! :))) 

(مدیونین اگر فکر کنین چون حوصله ام سر رفته، اومدم پست گذاشتم! D:)