قشنگ معلومه که قبلا مراقب سر امتحان بوده. موقع گفتن  «دانشجویان عزیز توجه کنن» چنان رسمی حرف میزنه که میتونم ژست عصاقورت داده ا‌ش رو تصور کنم. 

5 جلسه مونده به اتمام ترم، استاد به عنوان تی. ای معرفی اش کرد. چنان جو گیر شده که توی این 5 جلسه که یکی اش هم فرداست، میخواد سه تا کوئیز بگیره، 5 یا 6 جلسه اضافه بذاره تا بچه ها ارائه بدن و برای خودش لیست تهیه کرده که هرکی چه زمانی ارائه بده و قوانین تعیین کرده که پاورپوینت هامون حتما فلان و بی سار باشه و غیره و غیره. 

توی واتس آپ بنا به خواست استاد،قبلا یه گروه تشکیل داده بودیم تا برنامه ارائه هامون رو اونجا برگزار کنیم. به محض اینکه لیست زمان بندی مون رو برای استاد فرستادیم، آبجی مون رو اد کرد و گفت این تی. ای تونه. و برنامه عوض شد و دیگه توی واتس آپ ارائه هاتون رو تحویل نمیگیریم و سیستمی میشه. 

دختره بدون اجازه ما، یه گروه دیگه زد و ادمون کرد ( که استاد توش نباشه) ، و از دیروز تاحالا بالغ بر 40 تا پیام صوتی و متنی از کارهایی که باید انجام بشه فرستاده. 

و حال همه ما اینطوری بود که با حیرت تمام پیام هاش رو چک میکردیم و با خودمون می‌گفتیم هی آبجی! پیاده شو با هم بریم. ته ترمه و قرار ما هم با استاد یه چیز دیگه است. 

تصمیم گرفتیم ایگنورش کنیم. جری شد. برای خودش لیست زمان بندی ارائه درست کرد و فرستاد و تهدید کرد که هرکس توی این تایم ارائه نده، فلان و بیسار میشه. بازم ایگنورش کردیم. فردا قراره با استاد حرف بزنیم. 

اگه استاد طرفش رو بگیره، وای به حال ما... 

و این موضوع که توی این جنگ اعصاب اون برنده بشه و حرفش رو به کرسی بنشونه، چنان ذهنم رو درگیر کرده و عصبی شدم که حد نداره. میدونم نباید خودم رو سر همچین چیزی تحت فشار بذارم، اما وقتی به این فکر میکنم که این وسط، پروژه های دیگه ام رو چه کار کنم و اون وقت نمیرسم کاملشون کنم، اون کمال‌گرای درونم که دوست داره همه چیز مرتب و منظم، طبق برنامه ای که از قبل چیده بوده بره جلو به جلز و ولز میفته و از درون، چنگم میندازه!

 

++شاید از بس توی خونه مونده حوصله اش سر رفته! و حالا داره خالی میکنه سر ما... شایدم controlling issue داره... هرچه که داره، امیدوارم خداوند از ما دور نگهش داره.